خبرت هست که در آرزوی روی توام
وز غم و فرقت تو تافته چون موی توام
خسته هجر تو و سوخته عشق توام
عاشق موی تو و شیفتهٔ روی توام
بوی تو باد سحرگه به من آرد صنما
بندهٔ باد سحرگه ز پی بوی توام
به سر تو که برم عهد وفای تو به سر
تا بدانی که هواخواه و هواجوی توام